بررسی ، اندیشه اسلامی ، پاورپوینت
بخشی از مطلب
اهداف رفتاری آشنایی با:
1- انسان و ایمان 7- معاد
2- ایمان 8- مرگ
3- مبدا 9- بعد از مرگ
4- صفات خدا 10- بهشت و جهنم
5- مسئله شر
6- توحید و عبادت
بخش یکم
بخش یکمفصل اول
الف) خود شناسی
از مسائل مهم انسان و شاید مهمترین آنها، شناخت خود انسان است.
دعوت به شناخت انسان از توصیه های مهم پیامبران الهی، عارفان، عالمان اخلاق و فیلسوفان است.
اگر انسان با تامل استعدادها و امکاناتی که برای رشد او آفریده شده است،
بشناسد، بهتر می تواند سرمایه های وجودی خود را به کمال برساند.
الف) خود شناسی
قرآن و روایات اسلامی، انسان را به خود شناسی دعوت می کنند.
قرآن می فرماید:
انسان باید بنگرد که از چه آفریده شده است. (طارق-5)
آیا انسان به یاد نمی آورد که ما او را آفریدیم و حال آنکه چیزی نبوده است؛ (مریم-67)
ای کسانی که ایمان آورده اید! به خود بپردازید....(مائده-105)
الف) خود شناسی
امام علی (ع) می فرماید:
((کسی که به خود شناسی دست یابد، به بزرگترین سعادت و کامیابی رسیده است.))
در تاریخ فلسفه، خودشناسی، از نظریات اساسی سقراط بوده است.
ایمانوئل کانت فیلسوف بزرگ مغرب زمین می گوید:
((انسان قبل از هر چیز باید به ارزیابی و شناخت دقیق توانایی خود بپردازد))
الف) خود شناسی
1- مقدمة کمال انسانی
نقطه آغاز شناخت سرمایه های وجودی انسان است. انسان می تواند از خود بپرسد:
آیا حد وجودی انسان در حد سایر حیوانات است یا قدرت تعالی و رشد پرواز کردن دارد؟
اگر قدرت پرواز کردن به عالم ملکوت را دارد تا چه حد می تواند پرواز کند؟
آیا انسان جز بدن مادی، حقیقت دیگری به نام روح هم دارد؟
پاسخ به این سؤالات مقدمة تکامل انسانی است.
الف) خود شناسی
2- پیش درآمد جهان شناسی
انسان باید ابتدا قوا و ابزار شناخت خود و گستره و مرزهای آن را بشناسد تا بعد به شناخت جهان دست یابد.
امیرالمومنین علی (ع) می فرمایند:
((کسی که خود را نمی شناسد، چگونه غیر از خود را تواند شناخت؟))
((کسی که خود را بشناسد، دیگری را بهتر می شناسد و کسی که به خود جاهل است، به دیگران جاهل تر است.))
الف) خود شناسی
3- مقدمة خداشناسی
امیر مؤمنان علی (ع) می فرماید:
هر کس خود را بشناسد، پروردگارش را می شناسد.
جنبه های گوناگون خود شناسی :
از آنجا که فطرت آدمی با معرفت خدا عجین است، دعوت به خود شناسی
در واقع دعوت به خداشناسی است. بنابراین، خود شناسی، مقدمة محبت و
معرفت به خداست.
الف) خود شناسی
3- مقدمة خداشناسی
جنبه های گوناگون خود شناسی :
وجود انسان، وجودی وابسته و ممکن الوجود است و چنین موجودی
نمی تواند، آفرینندة خود باشد و وابستگی انسان به خدا مشهود است.
قرآن مجید می فرماید:
((ای مردم! شما به خدا نیازمندید و خدا است که بی نیاز و ستوده است.))
الف) خود شناسی
3- مقدمة خداشناسی
جنبه های گوناگون خود شناسی :
اگر انسان ساختار پیچیدة خود را مورد تامل قرار دهد، به ناظمی حکیم و
علیم که چنین ساختاری را پدید آورده است، آگاه می گردد.
قرآن مجید می فرماید:
((و در زمین آیاتی برای جویندگان یقین است و در وجود شما؛ آیا نمی بینید؟!.))
الف) خود شناسی
4- حلال مشکلات انسان
بسیاری از مشکلات انسان ناشی از خود ناشناسی است.
اگر آدمی نقش خود را در زندگی، حقیقت واقعی خود، هدف خلقت، رابطه
اش با خدا، نقش اخلاق نیکو و ... را بداند، بسیاری از مشکلاتش حل گشته
و زندگی سعادت آمیزی را برای خود رقم می زند.
ب) حقیقت انسان
در باره حقیقت انسان دو دیدگاه وجود دارد:
1- مادی: کسانی که هستی را با ماده برابر می دانند یا انسان را پدیده ای
کاملاً مادی تلقی می کنند، تمام قوانین حاکم بر حقیقت انسان را مادی
می دانند.
2- الهی: این گروه علاوه بر بعد مادی انسان، بعد غیر مادی او را نیز اعتقاد
دارند، و برای انسان علاوه بر بدن مادی، حقیقتی به نام ، روح، قائلند.
ب) حقیقت انسان
قرآن در آیاتی به دو ساحتی بودن انسان (روح و بدن)، تصریح می فرماید:
سپس خدا، اندام انسان را موزون ساخت و از روح خویش در وی دمید.
(سجده – آیه 9)
خدا روح مردم را هنگام مرگشان به تمامی باز می ستاند. (زمر – 42)
بگو: فرشتة مرگ که بر شما گمارده است شماها را می ستاند و آنگاه به سوی پروردگارتان بازگردانده می شوید. (سجده – 11)
ب) حقیقت انسان
قرآن در آیاتی به دو ساحتی بودن انسان (روح و بدن)، تصریح می فرماید:
و هنگامی که پروردگار به فرشتگان گفت: من بشری را از گلی خشک، از گلی سیاه و
بدبو خواهم آفرید. پس وقتی آن را درست کردم و از روح خود در آن دمیدم، پیش
او به سجده درافتید. (حجر – 28و29)
هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده اند، مرده مپندارید؛ بلکه زنده اند، که نزد پروردگارشان روزی داده می شوند. ( آل عمران – 169)
ب) حقیقت انسان
1- بعد ادراکی انسان
بعد ادراکی انسان در دو حوزة نظر و عمل فعالیت می کند.اگر متعلق شناخت،
اشیاء، آنگونه که هستند یا خواهند بود، باشد، به آن حوزة شناخت نظری می
گویند.
ولی اگر متعلق شناخت، عمل انسانی از جهت خوب و بد، یا بایدها و نبایدها باشد، به آن حوزة شناخت عملی می گویند.
ب) حقیقت انسان
1- بعد ادراکی انسان
ادراک نظری
شناختی که برای انسان حاصل می شود، یا از طریق صورت ها و مفاهیم ذهنی است که علم حصولی نام دارد.
انسان مستقیماً به متعلق شناخت و یا وجود واقعی و عینی آن آگاهی دارد که به آن علم حضوری می گویند.
امام علی (ع):
((من خدایی را که نبینم عبادت نمی کنم؛ البته نه با چشم سر، بلکه با چشم قلب.))
ب) حقیقت انسان
1- بعد ادراکی انسان
قوای علم حصولی
قوای حس: بسیاری از صورتهای ذهنی از طریق حواس پنجگانه به ما می رسند.
قوة عقل: این قوه توانایی درک مفاهیم کلی را دارد؛ مانند مفهوم انسان،
کتاب... عقل از طریق استدلال و قیاس و برهان به معلومات جدیدی می رسد.
ریاضیات و فلسفه مصداق بارز معرفت عقلانی اند. به معلوماتی که توسط این قوه
کسب میشوند معلومات عقلانی می گویند.
ب) حقیقت انسان
1- بعد ادراکی انسان
ادراک عملی
شناختی که در حوزة عمل یعنی بایدها ونبایدها و خوبها و بدها است، حوزة
شناخت عملی می گویند؛ مانند اینکه عدالت خوب است یا انسان باید راست
بگوید.
به تعبیری، حکمت عملی عبارت است از علم به تکالیف و وظایف انسان. علوم
تربیتی . مکاتب تعلیم و تربیت در شمار مجموعة معرفت یا حکمت عملی اند؛ زیرا
به عمل آدمی ارتباط دارند.
ب) حقیقت انسان
2- بعد گرایشی انسان
بعد گرایشی، همان تمایلاتی اند که با روح انسان سرشته شده اند. هر انسانی
ذاتاً از این گرایشها – هر چند در حد بسیار ضعیف و نهفته- بهره مند است و
آنها را به طور بدیهی احساس می کند. این تمایلات بر اثر عوامل خارجی و
القائات محیط و جامعه و تربیت پدید نیامده اند.
ب) حقیقت انسان
2- بعد گرایشی انسان
گرایشهای انسان به دو دسته تقسیم می شوند:
1- گرایش های حیوانی: این گرایش ها میان حیوان و انسان مشترک اند. مانند:
گرایش به حفظ ذات و صیانت از خود و میل به جنس مخالف، این گرایش ها را
غریزه هم می گویند.
ب) حقیقت انسان
2- بعد گرایشی انسان
گرایشهای انسان به دو دسته تقسیم می شوند:
2- گرایش های انسانی: گرایش ها و تمایلاتی اند که به انسان اختصاص دارند و یا دست کم نشانه های آنها در حیوانات کمتر مشاهده می گردد.
از گرایش های اصیل انسان، میل و محبت به خداست که از وی جدایی ناپذیر است. امام علی (ع):
((خداوندا! تو قلبها را برمحبت خود آفریده ای.))
بخش یکمفصل دوم
الف) معنای ایمان
ایمان امری است معنوی و حالتی روحی که جایگاه آن قلب آدمی است.
تعریف: ایمان مصدر باب إفعال و از ریشه امن (امنیت یافتن) است که به معنای
جای گیر شدن اعتقاد در قلب، یا تصدیق چیزی با اطمینان و نیز وثوق به چیزی
یا کسی است و در هر دو معنا، مفهوم ایمنی در کار است.
امام رضا (ع) در باب تعریف ایمان فرموده اند:
((ایمان تصدیق قلبی و اقرار زبانی و عمل به ارکان و اعضاست.))
الف) معنای ایمان
تعریف مؤمن:
معنای خاص واژه ایمان، اعتقاد و تصدیق قلبی به خدا، روز قیامت، کتب آسمانی،
ملائکه و پیامبران و به تعبیری امور غیب است و کسی را که به همه این امور
تصدیق و اعتقاد قلبی دارد و در عمل نیز پایبند به آنهاست ((مؤمن)) می
گویند.
الف) معنای ایمان
1- ایمان و معرفت
از دیدگاه قرآن، ایمان مبتنی بر علم و معرفت است، ولی چنین نیست که اگر معرفت و علم وجود یابد ایمان نیز ضرورتاً وجود پیدا کند.
قرآن از نمونه هایی یاد می کند که در آنجا علم هست ولی ایمان نیست:
هنگامی که قوم بنی اسرائیل معجزات روشن موسی را دیددند به انکار برخاستند، قرآن می فرماید:
و با آنکه دلهایشان بدان یقین داشت، از روی ظلم و تکبر آن را انکار کردند.
الف) معنای ایمان
1- ایمان و معرفت
* شیطان با آنکه از عظمت خدا، آگاه بود و هزاران سال بندگی خدا می کرد،
سرانجام ایمان خود را از دست داده و راه کفر و عناد را پیشه کرد و به
اغواگری مردم پرداخت.
در اسلام، ایمان مبتنی بر شناخت و معرفت است؛ ولی در مسیحیت، انسان باید
نخست ایمان بیاورد تا بفهمد نه اینکه نخست بفهمد و سپس ایمان بیاورد.
الف) معنای ایمان
2- ایمان و عقل
اسلام معتقد است که عقل و دین دو موهبت الاهی است که خداوند به بشر ارزانی
داشته است و آدمی با دین می تواند به سعادت جاودانه برسد. عقل، دین را، و
دین، عقل را تأیید می کند.
قرآن از نمونه هایی در باب عقل یاد می کند:
* ما قرآن را به زبان عربی نازل کردیم؛ شاید تعقل کنید. ( یوسف – آیه 2)
* بدترین جنبندگان نزد خدا کسانی هستند که کر و لال اند و اصلاً تعقل نمی کنند. (انفال- 22)
الف) معنای ایمان
2- ایمان و عقل
آنگاه گویند که اگر ما سخن انبیا را شنیده بودیم یا به دستور عقل رفتار می کردیم، امروز از دوزخیان نبودیم. ( ملک – 2)
و هنگامی که به آنها گفته شود: از آنچه خدا نازل کرده است، پیروی کنید! می
گویند: نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروی می نماییم. آیا
پدران آنها، چیزی نمی فهمیدند و هدایت نیافتند.
(بقره – 170)
الف) معنای ایمان
2- ایمان و عقل
روایات اسلامی نیز اهمیت فراوانی به عقل و تعقل می دهند، به گونه ای عقل را حجت باطنی و راهنمای مؤمن می دانند.
1- امام کاظم (ع) می فرمایند:
((خداوند بر مردم دو حجت دارد: حجت آشکار و ظاهری و حجت باطنی. حجت آشکار، رسولان و انبیا و امامانند و اما حجت باطنی ، عقلها هستند.
2- امام صادق (ع):
((عقل راهنمای مؤمن است.)) و ((هرکس عاقل است دین دارد و کسی که دین دارد به بهشت می رود.))
الف) معنای ایمان
3- ایمان و عمل
از دیدگاه اسلام ایمان و عمل ارتباط تنگاتنگی دارند. از روایات بر می آید
که عمل نمود ظاهری ایمان است و اگر عمل نباشد، آشکار می شود که ایمان در
قلب ریشه ندوانیده است. عمل بدون ایمان نزد خداوند مانند خاکستری که در روز
طوفانی هیچ اثری از آن باقی نماند.
الف) معنای ایمان
3- ایمان و عمل
خدا در قرآن می فرماید:
((بادیه نشینان گفتند: ایمان آوردیم. بگو، ایمان نیاورده اید، بلکه بگویید اسلام آورده ایم.))
از امام صادق پرسیدند کمترین مرتبة ایمان چیست؟ فرمود:
((اینکه آدمی به وحدانیت خدا و بندگی و رسالت محمد(ص) گواهی دهد و اطاعت از
حق را بپذیرد و امام خود را بشناسد. هرگاه چنین کرد، او مؤمن است.))
الف) معنای ایمان
3- ایمان و عمل
امام علی (ع) می فرمایند:
((اگر ایمان تنها بر زبان آوردن شهادتین بود، روزه و نماز و هیچ حلال و حرامی تشریع نمی گشت.))
قرآن دربارة عمل بدون ایمان می فرماید:
((داستان اعمال کسانی که به پروردگارشان کفر ورزیدند، داستان خاکستری است
که در روز طوفانی بادی سخت بوزد که هیچ از آن خاکسترها را نمی توانند کسب
کنند.))
الف) معنای ایمان
4- ایمان و اختیار
ایمان و کفر دو امر اختیاری است و آدمی باید با تأمل و تفکر به دین حق
ایمان بیاورد و سعادت دنیا و آخرت خویش را تأمین کند و می تواند از سر
اختیار کفر بورزد و دین خدا و راه هدایت را انکار کند و سرنوشت هلاکت باری
برای خود رقم زند.
الف) معنای ایمان
4- ایمان و اختیار
قرآن درباره اختیاری بودن به صراحت بیان می نماید:
((بگو، دین حق، همان است که از جانب پروردگار شما آمد. پس هرکه می خواهد ایمان بیاورد و هر کس می خواهد کافر گردد.))
((کسانی که آیات ما را دروغ شمردند و از پذیرفتن آنها تکبر ورزیدند، درهای
آسمان بر ایشان گشوده نمی شود و در بهشت در نمی آیند و ...))
ب) متعلقات ایمان
4- ایمان و اختیار
قرآن در آیات متعددی متعلقات ایمان را بر شمرده که برخی از انها عبارتند از:
1- ایمان به خدا
2 - ایمان به آخرت
3- ایمان به رسالت پیامبر و ایمان به انبیای گذشته
4- ایمان به قرآن و کتب الهی پیشین
5- ایمان به ملائکه
6- ایمان به امامت
7- ایمان به عالم غیب
ب) متعلقات ایمان
4- ایمان و اختیار
ایمان به خدا و رسالت و معاد جزء اصول دین هستند و از اهمیت ویژه ای برخوردار است و دیگر متعلقات از لوازم اعتقاد به اصول هستند.
قرآن می فرماید:
((بگویید هیچ معبودی جز خدای یگانه نیست تا رستگار شوید.))
ج) درجات ایمان
ایمان حقیقتی است دارای درجات مختلف و چنین نیست که اهل ایمان در درجه
ایمان یکسان باشند. مرتبة برتر ایمان، آن است که فرد به درجة عصمت می رسد و
هدفی جز رضایت خداوند ندارد.
از آنجا که ایمان مبتنی بر معرفت است و جلوة آن، عمل صالح است، چون معرفت
مؤمن عمیق تر گردد و عمل صالح او بیشتر شود، ایمان او نیز استواری بیشتری
می گیرد.
ج) درجات ایمان
خدا در سوره انفال، آیه دوم می فرماید:
((مؤمنان کسانی هستند که چون خدا یاد شود، دلهایشان بترسد، و چون آیات او
بر آنان خوانده شود بر ایمانشان بیفزاید و بر پروردگار خود توکل می کنند.))
خدا در سوره فتح آیه چهارم می فرماید:
((او است آن کس که در دلهای مؤمنان آرامش فرو فرستاد تا ایمانی بر ایمان خود بیفزایند.))
ج) درجات ایمان
مؤمن برای اینکه ایمان خویش را توانمندتر سازد، باید امور ذیل را رعایت کند:
1- در برابر اوامر و نواهی خداوند تسلیم محض گردد؛ نه آنکه به برخی احکام ایمان آورد و به برخی دیگر کفر بورزد؛
2- به متعلقات ایمان، علم یابد و بر این علم خویش پیوسته بیفزاید و دلایل
متقن و روشنی برای آن پیدا کند و اگر با شبهاتی مواجه است، با دلایل روشن،
آنها را از میان بردارد؛
ج) درجات ایمان
مؤمن برای اینکه ایمان خویش را توانمندتر سازد، باید امور ذیل را رعایت کند:
3- به متعلقات ایمان بیشتر توجه کند و پیوسته به یاد خدا و قیامت باشد؛
4- بکوشد تا به لوازم ایمان پایبند باشد.
5- ایمان خود را به ظلم نیالاید و حقوق دیگران را رعایت نماید.
6- با تهذیب نفس، زمینة رشد ایمان را در نفس خود تقویت نماید.
بخش دوم
بخش دومفصل اول
از موضوعات بنیادی و بسیار مهمی که اندیشة بشر را همواره به خود مشغول
داشته و نیز موضوع محوری همة ادیان، وجود خدا است. برخی از فیلسوفان و
متکلمان مسلمان وجود خدا بی نیاز از دلیل و به تعبیری ((فطری)) می دانند.
قرآن در سورة ابراهیم آیه 10 می فرماید:
((مگر دربارة خدا- پدید اورندة آسمانها و زمین – تردیدی هست؟))
قرآن در سورة روم آیه 30 می فرماید:
((پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند
انسانها را بر آن آفریده؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست. این است آیین
استوار، ولی بیشتر مردم نمی دانند.))
امیرالمؤمنین علی (ع) خطاب به پیشگاه الهی می فرماید:
((خدایا! تو قلبها را با ارادت و محبت خود و عقلها را با معرفت خود سرشته ای.))
الف) برهان فطرت
راه شناخت خدا دو نوع است: سیر در آفاق - سیر در انفس
از راه سیر آفاق، انسان با مشاهدة مخلوقات و تدبر در حدوث و امکان و نظم پدیده ها به وجود خالق و مدبری دانا و توانا پی می برد.
از راه سیر انفس با تأمل در خود در می یابد که نسبت به خدا شناخت قلبی و بی
واسطه دارد و در برابر چنین خدایی که کمال مطلق است سر تعظیم فرود می
آورد.
الف) برهان فطرت
1- معنای فطرت
مادة ((فطر)) در اصل به معنای آغاز و شروع است و به همین دلیل به معنای خلق
نیز به کار میرود؛ بر این اساس می توان گفت، فطرت به معنای حالت خاصی از
شروع وجود و آغاز و به بیان دیگر، نوعی از آفرینش است.
الف) برهان فطرت
1- معنای فطرت
ویژگی های امور فطری:
1- در همة افراد آن نوع یافت می شوند، هر چند کیفیت آنها از نظر شدت و ضعف متفاوت است؛
2- همواره ثابت اند، نه اینکه در برهه ای از تاریخ اقتضای خاصی داشته باشند؛
3- نیاز به تعلیم و تعلم ندارند.
الف) برهان فطرت
1- معنای فطرت
امور فطری انسان به دو دسته تقسیم می شوند:
الف- شناخت های فطری که هر انسانی بدون نیاز آموزش از آنها برخوردار است؛
ب- میلها و گرایشهای فطری که مقتضای آفرینش هر فردی است.
الف) برهان فطرت
2- فطرت خداجویی
خداجویی از گرایش درونی انسان به خدا حکایت می کند. انسان به گونه ای ساخته شده که خدا طلب است.
خداوند در سورةیــس می فرماید:
((آیا با شما عهد نکردم ای فرزندان آدم که شیطان را نپرستید، چون او برای
شما دشمنی آشکار است. و این که مرا بپرستید که راه مستقیم این است.))
الف) برهان فطرت
2- فطرت خداجویی
خداوند در سورةرعد می فرماید:
((تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند از روی اطاعت و اکراه و همچنین سایه هایشان، هر صبح و عصر برای خدا سجده می کنند.))
امام صادق (ع) می فرماید:
((الله همان است که همة مخلوقات هنگام نیازها، سختیها و ناامیدی از هر چیز، به او پناه می آورند.))
ب) برهان علی
1- تعریف علت و معلول
علت تامه: موجودی که با وجود آن، تحقق و وجود موجود دیگر ضرورت پیدا می کند..
فیلسوفان علت را بر چهار قسم می دانند:
1- علت فاعلی: معلول از آن پدید می آید.
2- علت غایی: انگیزة فاعل برای انجام کار است.
3- علت صوری: صورت و فعلیتی است که در ماده پدید می آید و منشأ آثار جدیدی می گردد.
4- علت مادی: زمینه پیدایش معلول است و در ضمن آن باقی می ماند.
ب) برهان علی
1- تعریف علت و معلول
علت فاعلی دو اصطلاح دارد:
1- علت فاعل طبیعی: که در فیزیک و طبیعیات به کار می رود و منشأ حرکت و دگرگونی اجسام است.
2- علت فاعل الهی: که در فلسفه و الهیات بحث می شود و منظور از آن موجودی
است که معلول راپدید می آورد و به آن هستی می بخشد. در اینجا منظور از علت
فاعلی، علت فاعل الهی است.
ب) برهان علی
2- اثبات معلولیت عالم
از آنجا که ملاک احتیاج معلول به علت، ضعف وجودی اوست، هر موجود فقیر و ضعیفی نیازمند علت است.
ضعف مرتبة وجودی آثار ونشانه هایی دارد که می توان شناخت و به گفته امیرالمؤمنین (ع):
((هر چیزی غیر از خداوند معلول است))—((هر شیئی به او قیام دارد.))
و.....