بررسی ، هوش اخلاقی، پاورپوینت
مقدمههوش اخلاقی چیست؟ و چگونگی پرورش آن در کودکانما چگونه به کودکانمان
درست و غلط را آموزش می دهیم ؟آنها چگونه و از کجا دلسوزی ،مهربانی و
دیگر ارزش های اخلاقی مهم را یاد می گیرند؟آیا روش های علمی وجود دارد تا
والدین جهت شکل دهی ویژگیهای کودکانشان ،از آنها بهره گیرند؟
اینها برخی از سوالاتی هستند که معمولا به ذهن والدین و دست اندرکاران
پرورش و تربیت کودکان می رسد، به همین جهت ابتدا به اختصار نظرات برخی از
مولفان و نظریه پردازان را مرور کرده و در پایان به ارائه چند راهکار ساده
خواهیم پرداخت .
یکی از ابعاد رشد و تحول ، که از دوران کودکی تا سال های بزرگسالی ،در کنار
دیگر ابعاد رشد شکل می گیرد،رشد اخلاقی کودکان است .وقتی مردم درباره رشد
اخلاقی صحبت می کنند، آنها به رفتار و نگرش های خودشان نسبت به سایر مردم
در جامعه اشاره دارند،به عبارتی آنها به پیروی ما از هنجارهای اجتماعی
،مقررات و قوانین ،عرف و آداب و رسوم توجه می کنند
هوش اخلاقی موضوع تقریبا جدیدی است. همان طور که هوش هیجانی و هوش شناختی با یکدیگر فرق دارد، هوش اخلاقی هم یک هوش کاملا مجزاست.
مفهوم اصلی هوش اخلاقی این است که ما بتوانیم درست را از نادرست تشخیص
دهیم؛ یعنی اعتقادات محکم اخلاقی داشته باشیم و بر اساس این اعتقادات عمل
کنیم.
هوش اخلاقی توانایی تشخیص و تمیز درست از نادرست است. به بیان دیگر، کسی
دارای هوش اخلاقی تعریف می شود که از باورهای اخلاقی راسخ و قوی و توانایی
عمل کردن به آنها برخوردار باشد، به گونه ای که فرد به شیوه ای صحیح و
محترمانه رفتار کند.
دو نظریه پرداز و روانشناس معروف ، ژان پیاژه و لارنس گلبرگ ، رشد اخلاقی کودکان را مطالعه کردند.
پیاژه مشاهده کرد که چگونه استدلال اخلاقی در کودکان شکل می گیرد.او دریافت
در کودکان خردسال ،در مقایسه با کودکان بزرگتر ،ادراک ابتدایی تری از
رفتار درست - غلط دارند.
پیاژه با طرح این پرسش اساسی که کدام رفتار بدتر است ؟ ، مشاهده کرد که
کودکان خردسال رفتار بد را به وسیله میزان صدمه ای که به خاطر رفتار شخص
ایجاد شده قضاوت می کنند، او داستانهایی را در قالب معما یا مساله اخلاقی
بود برای آنها تعریف می کرد و از آنها می خواست بگویند ” چه کسی رفتارش
بدتر است ؟”
به عنوان مثال ،یکی از داستان ها به این شرح بود : پسری که بطور اتفاقی ۱۵
فنجان را می شکند کار بدتری کرده است یا پسری که از روی لجبازی و عصبانیت
،هنگامی که مادرش در آن اطراف نیست ، یک فنجان را می شکند؟
؟ پیاژه مشاهده کرد کودکان خردسال ، رفتار بد را به پسری که فنجان بیشتری
شکسته است نسبت دادند و این امر صرف نظر از نیت کودک دوم بود . پیاژه این
استدلال اخلاقی را ، اخلاق عینی یا واقع گرایی اخلاقی نامیده ،در حالی که
کودکان بزرگتر رفتار بد را به پسری که فقط یک فنجان شکسته بود نسبت
دادند.،زیرا انگیزه او بد بود.مسلما این نوع استدلال پیشرفته تر از استدلال
اخلاق عینی است .
از نظر پیاژه به نظر نمی رسد کودکان بتوانند این مرحله از رشد اخلاقی را
کاملا قبل از سنین ۱۲ یا ۱۳ سالگی کسب کنند. نظریه پرداز و مولفی دیگر ،
یعنی لارنس گلبرگ کار پیاژه را تا سنین جوانی و بزرگسالی ادامه داد. گلبرگ
سطح اول را پیش عرفی نامید.
در این سطح کودکان با اجتناب از تنبیه و برآوردن نیازها ی خود رفتار صحیح
را نشان می دهند .(در این سطح مرحله اول مساوی تنبیه -اطاعت و مرحله دوم
با فرد گرایی توصیف می شود ). این سطح و مرحله هایش کارهای کودکان خردسال
تا ۱۰ سالگی را توجه می کند
.سطح دوم ،عرفی خوانده می شود ، در این سطح کودکان بیشتر با زندگی بر اساس
انتظارات دیگران و انجام کار صحیح به دلیل اینکه برای گروه مناسب است
،رفتار می کند.(مرحله سوم با انطباق بین افراد و مرحله چهارم با نظام
اجتماعی و تبعیت از قانون مرتبط است ).این سطح و مرحله هایش با ویژگی های
کودکان بالای ۱۰ سال تا دوران بزرگسالی مطابقت دارد. سطح سوم ،پس عرفی
نامیده می شود .
در طی این سطح افراد رفتارشان را به وسیله ارزش ها و اعتقادات گروهی و به
عبارتی معیارهای جهانی ارزیابی می کنند و رفتارها را با جامعه ای که با
آنها زندگی می کنند کنترل می نمایند.به این ترتیب رفتار صحیح بر اساس یک
قرار داد اجتماعی با دیگران و مطابق با اصول اخلاق جهانی که ممکن است بر
مبنای قوانین جوامع بشری پایه ریزی شده باشد
.(در این سطح مرحله پنجم با قرار دادهای اجتماعی و حقوق فردی ،مرحله ششم با
علم اخلاق و نوعدوستی مطابقت دارد.) با آن که دیدگاه های دیگری نیز از سوی
مولفان دیگر ارائه شده و افراد متعددی با مراحل رشد اخلاقی پیاژه و گلبرگ
اتفاق نظر نداشته و از آنها انتقاد می کنند، اما همچنان این پرسش اصلی برای
والدین باقی است که ما چگونه رفتار اخلاقی را به کودکان آموزش می دهیم؟
یکی دیگر از مسائل اساسی که همواره در اکثر مسائل (مانند رشد هوش ،شکل گیری
شخصیت و…) انسانی مطرح است ، تعیین میزان سهم “طبیعت-تربیت ” است .
متعادل ترین نظر در این بین آن است که رشد اخلاقی حاصل تعامل بین طبیعت و
تربیت است . اخلاق در نتیجه تعامل عواملی مانند نظرات والدین ، روش های
انظباطی و همچنین انتخاب ها و اختیارات خود کودکان شکل می گیرد.کودک از
تجارب اولیه خود برای تشخیص درست از غلط بهره می گیرد
در عین حال هنگامی که نیاز به تربیت و پرورش دارند ،والدین به طور متعادل
نیازهایشان را برآورده می سازند ،بدین ترتیب یاد می گیرند در زندگی مقررات
را بپذیرند و یاس ها را تحمل کنند. دوست داشتن افراطی و برآوردن نیازها صرف
نظر از خواسته ها و نیازهای کودک، او را لوس می کند.این سبب می شود کودکان
در اولین مراحل رشد اخلاقی بر اساس فردگرایی خودخواهانه مغرور شوند.
به تازگی مولفان ، اصطلاح تازه ای را تحت عنوان هوش اخلاقی سعی دارند در روانشناسی وارد نمایند .
در این زمینه مایکل بوریا ده نکته را برای پرورش کودکانی اخلاقی یا ایجاد
هوش اخلاقی پیشنهاد می دهد ، که ابتدا رئوس این موارد را مرور کرده و سپس
به اختصار به شرح هر یک می پردازد:
خوشبختانه هوش اخلاقی را می توان یاد گرفت.
شاید بتوان گفت مهم ترین نکته در مبحث هوش اخلاقی این است که این هوش یه
طور کامل آموختنی و قابل یادگیری است و به هیچ وجه جنبه ی وراثتی ندارد و
تنها از طریق تربیت به کودکان منتقل می شود.
بهترین زمان آموزش هوش اخلاقی در فرزندان از دوره ی نوزادی تا پایان
نوجوانی است و تعلل والدین در این زمینه موجب ضعف بالقوه ی کودکان در
یادگیری فضایل اخلاقی و ایجاد عادات مخرب می شود.
والدین از همان ابتدا به عنوان اولین معلم فرزندشان می توانند هوش اخلاقی
را با یاد دادن شایستگی های اخلاقی مانند خویشتنداری، بردباری، انصاف،
همدلی، گذشت و دیگر صفت های خوب به آنان آموزش دهند.
تقویت این هوش بهترین فرصت است که فرزندانمان را در مسیر درست قرار دهیم تا
آنان بتوانند علاوه بر درست فکر کردن، درست هم عمل کنند، البته قبل از هر
کاری لازم است ابتدا ارزش ها و شایستگی های اخلاقی را به عنوان اولین قدم
به آنان آموزش دهیم و بر انجام آنها هم از سوی خود و هم فرزندانمان مصر
باشیم.
و......